ای عزیزِ رفته از دست

ای عزیزِ رفته از دست

Stranger things می بینم و فکر میکنم "تاحالا کسی با نابودی عواطفش تلف شده؟"

قورباغه ت و غورت بده ، متاسفم ولی من انقدر تنبلم که حوصله خوندن چنین کتابایی رو ندارم.

فردا کلاس عکاسی دیجیتاله.خالی ام.

"سلام عزیزم ، من ادم خوبی نیستم".

باز هم دغدغه ی اعلام نتایج.روانم برای این جور مسابقه ها خسته تر از این حرف هاست.

Six  days of sistine هم ببینیم.تهش جیمی میره ، من میمونم و خون رو دستام.